چگونه ایدهای مناسب برای کسبوکار خود پیدا کنیم؟
وقتی صحبت از یافتن یک ایدهی جدید برای راهاندازی کسبوکار میشود، منابع زیادی در دسترس ما قرار دارد. از لیستهای متنوع کسبوکار در فضای اینترنت گرفته تا کتابهای تخصصی در این حوزه. اما باید بدانید که این روشها لزوماً بهترین راه برای شروع نیستند.
پیشنهاد من این است که به جای جستوجو در بیرون، تمرکزتان را روی خودتان بگذارید—اینکه چه کسی هستید، چه ویژگیهایی دارید و چه چیزهایی شما را متمایز میکند. بسیاری از موفقترین کارآفرینان دنیا، کسبوکار خود را بر پایهی زمینههایی بنا کردهاند که پیشتر با آنها آشنا بودهاند.
مدلی که من از آن استفاده میکنم و بارها در مسیر مشاوره به دیگران آن را مؤثر دیدهام، این است:
هدایا + علایق + مهارتها = استعدادها
نقطهی تلاقی این سه عامل، همانجایی است که استعدادهای واقعی شما نهفتهاند؛ همان چیزی که باعث میشود در مسیر کاری خود بدرخشید.
اگر علاقهمند هستید این فرآیند را عمیقتر دنبال کنید، میتوانید دورهی آموزشی من با عنوان «کشف توانمندیهای شخصی» را مشاهده کنید. اما برای شروع، ما فایلهای تمرینی سادهای را در اختیار شما قرار دادهایم تا همین حالا بتوانید مسیر کشف را آغاز کنید.
در گام نخست، از خود بپرسید که هدایای ذاتی شما چیست. منظور از هدیه، آن تواناییهایی است که گویی با آنها به دنیا آمدهاید. حتی میتوانید از اطرافیانتان کمک بگیرید و از آنها بخواهید بگویند از نظرشان چه چیزی شما را خاص میکند. گاهی دیگران بهتر میتوانند ما را بشناسند.
سپس به سراغ علایقتان بروید. به کارهایی فکر کنید که صرفاً برای لذت بردن انجام میدهید. چه فعالیتهایی شما را سرحال میآورد؟ علایق واقعی نه تنها انگیزه میدهند بلکه در مسیر پرچالش کارآفرینی، انرژی ماندگار برایتان به ارمغان میآورند.
مرحلهی بعدی، مهارتها هستند. دانشی که در طول زمان به دست آوردهاید، چه از راه آموزش رسمی، چه از طریق تجربه عملی و یا کارآموزی. مهارتها همان چیزهاییاند که بلد هستید «چطور انجامشان دهید».
در نهایت، به اشتراکهای این سه حوزه نگاه کنید: چه چیزی بین هدایا، علایق و مهارتهای شما تکرار میشود؟ هر جا که یک موضوع در هر سه بخش دیده شد، به احتمال بسیار زیاد، آن نقطه استعداد واقعی شماست.
و درست همانجا، بهترین نقطه برای شروع خلق یک ایدهی موفق در کسبوکار شماست.
نیازهای بازار؛ کلید تکمیل ایدههای کسبوکار شما
اگر استعدادها به «اینکه شما چه کسی هستید» مربوط میشوند، نیازها در مقابل، دربارهی «چیزی هستند که دیگران به دنبالش هستند». نیاز، همان دردی است که افراد در زندگی روزمره تجربه میکنند و بهترین کارآفرینان کسانی هستند که آگاهی بالایی نسبت به محیط اطرافشان دارند و این نیازها را به خوبی درک میکنند.
یک مثال ساده از کسبوکاری که بر پایهی نیاز شکل گرفته، میتواند این باشد: فرض کنید شما هر هفته از خدمات خشکشویی استفاده میکردید، اما به محلهای جدید نقل مکان کردهاید و متوجه میشوید که در اطراف شما هیچ خشکشوییای وجود ندارد. این یک نمونهی واقعی از وجود یک نیاز در بازار است—نیازی که میتواند الهامبخش یک ایدهی تجاری خوب باشد.
ایده اصلی این است که «دردهای واقعی مردم» را شناسایی کنیم.
برای کمک به شما در این مسیر، ما یک برگه تمرین طراحی کردهایم که شما را در طی این فرآیند راهنمایی میکند. در این تمرین، پنج سوال مهم وجود دارد که باید با دقت به آنها پاسخ دهید:
۱. از خودتان شروع کنید.
در زندگی روزمرهی شما چه چیزی کم است؟ چه چیزی بیش از حد سخت یا زمانبر است؟ چه کارهایی برایتان دشوار است؟ بررسی این مسائل شخصی میتواند سرنخی از نیازهایی باشد که دیگران نیز با آن مواجهاند.
۲. این سوال را در مورد دیگران هم بررسی کنید.
مشکلات یا چالشهایی که اطرافیانتان با آن روبرو هستند چیست؟ آنها از چه چیزهایی شکایت میکنند؟ چه چیزی برایشان آزاردهنده یا دشوار است؟
۳. به چیزهایی توجه کنید که دیگران از شما میخواهند.
شاید دیگران متوجه شدهاند که شما استعداد خاصی در طراحی گرافیک دارید و دائم دربارهاش از شما مشورت میگیرند. این درخواستهای مکرر، میتواند نشانهی وجود یک نیاز واقعی در بازار باشد.
۴. آزاردهندههای کسبوکاری را پیدا کنید.
مشکلاتی که در فضای کسبوکار بارها و بارها تکرار میشوند و اعصاب شما را خرد میکنند، گاهی میتوانند بذر یک ایدهی فوقالعاده باشند. به عنوان مثال، موسس نتفلیکس، رید هیستینگز، ایدهی راهاندازی این پلتفرم را زمانی بهدست آورد که بابت تأخیر در بازگرداندن یک فیلم، جریمهی بزرگی از بلاکباستر دریافت کرد!
۵. ببینید مردم برای چه چیزهایی پول میدهند.
چه کارهایی انجام میدهید که بازار، به طور منظم برای آنها هزینه میکند؟ ایده این است که نگاهی به کسبوکارهایی بیندازید که هماکنون هم در اطراف شما فعالاند و به نوعی با استعدادها و توانمندیهای شما مرتبط هستند.
پس از تماشای این ویدیو یا مطالعهی این مقاله، پیشنهاد میکنم برای مدتی روند یادگیری را متوقف کنید و همین حالا برگهی تمرین را تکمیل نمایید. به پاسخهایتان فشار نیاورید—فقط سعی کنید یک فهرست اولیه از ایدههایی که ممکن است برای شروع کسبوکار مناسب باشند، تهیه کنید.
طوفان فکری برای ایدهیابی؛ هر ایدهای یک گنج بالقوه است!
حالا وقت آن رسیده که دست به کار شویم و یک لیست از ایدههای کسبوکار تهیه کنیم. اما قبل از هر چیز، باید مهمترین قانون این مرحله را بدانید:
هیچ ایدهای را ویرایش نکنید!
در این مرحله، همهی ایدهها خوب هستند. حتی اگر در نگاه اول خیلی ابتدایی یا تکراری به نظر برسند، باز هم باید نوشته شوند. فقط بنویسید—بیفیلتر و بیسانسور.
ما برای این کار یک برگهی تمرینی آماده کردهایم که ۲۰ جای خالی برای نوشتن ایدهها دارد. هدف فعلی شما این است که حداقل ۱۰ ایده را بنویسید. این لیست اولیه، بعدها قابل ویرایش و پالایش خواهد بود.
برای شروع، به تمرینهایی که قبلاً انجام دادید مراجعه کنید:
نگاهی بیندازید به لیست نیازهایی که شناسایی کردهاید.
آیا ایدهی خاصی به ذهنتان میرسد که بتواند آن نیازها را برطرف کند؟ یا شاید کسبوکارهایی از قبل وجود دارند که در آن زمینه فعالیت میکنند و میتوانید الهام بگیرید یا نسخهای بومیشده از آنها بسازید.سپس نگاهی به برگهی استعدادهایتان بیندازید.
چه ایدههایی میتواند به توانمندیها و استعدادهای فعلی شما مرتبط باشد؟ هر چیزی به ذهنتان رسید را یادداشت کنید.
باز هم تأکید میکنم: ویرایش نکنید! همهی ایدهها در این مرحله ارزشمند هستند.
همچنین، شاید ایدههایی از قبل در ذهنتان وجود داشتهاند؛ قبل از اینکه این دوره یا مقاله را شروع کنید. اغلب افراد بدون داشتن چند تصور اولیه وارد دنیای کارآفرینی نمیشوند. آن ایدههای اولیه را هم در لیست بیاورید.
حالا وقت آن است که برای لحظاتی فرآیند یادگیری را متوقف کنید و برگهی تمرین طوفان فکری را تکمیل کنید.
به یاد داشته باشید:
هدف ما این است که حداقل ۱۰ ایده روی کاغذ بیاید.
اگر بیشتر از ۲۰ مورد به ذهنتان رسید؟ عالی است! میتوانید برگهی تمرین را چند بار پرینت بگیرید و ادامه دهید.
ما به دنبال هر ایدهی ممکن هستیم—چرا که در دل همین ایدههای ساده، گنجهایی پنهاناند.
از میان همه ایدهها، کدام یک را انتخاب کنیم؟
فرایند انتخاب بهترین ایدههای کسبوکار با مدل “منطق، علاقه و اولویتبندی”
خب، شما حالا یک لیست اولیه از ایدههای کسبوکار دارید. حالا چه کار باید بکنید؟
در برگهی تمرینی که قبلاً پر کردید، احتمالاً متوجه سه ستون اضافه با عنوانهای «منطق (Head)»، «احساس (Heart)» و «رتبه (Rank)» شدهاید. در این مرحله میخواهیم این لیست را به پنج ایدهی برتر محدود کنیم—و در ادامه به شما میگوییم چطور این کار را انجام دهید.
۱. مرحلهی منطق (Head): ایدههایی که از نظر منطقی قابل اجرا هستند
در این مرحله، به دنبال ایدههایی باشید که بهطور کاملاً منطقی معنا دارند.
آیا این ایده از نظر اقتصادی و عملی قابل اجراست؟
آیا میتوانید برای آن مدل درآمدی مشخصی تصور کنید؟
آیا منابع لازم برای شروع آن در اختیار دارید یا میتوانید تهیهشان کنید؟
هر ایدهای که «در ذهنتان معنا دارد»، تیک بزنید.
تا الان، ایدهها را بدون فیلتر ویرایش کرده بودیم—اما حالا وقت آن رسیده که منطقی عمل کنیم.
۲. مرحلهی احساس (Heart): ایدههایی که به آنها اشتیاق دارید
کارآفرینی بدون انگیزهی درونی دوام نمیآورد.
به این فکر کنید که:
چه ایدهای شما را هیجانزده میکند؟
از انجام چه کاری لذت میبرید؟
با کدام ایده واقعاً احساس ارتباط میکنید؟
برای ایدههایی که با قلبتان همراستا هستند، نیز تیک بزنید.
اگر برای بعضی ایدهها مطمئن نیستید که در ذهن یا قلبتان معنا دارند یا نه، یک علامت سوال (؟) کنارشان بگذارید. فعلاً فقط در حال ارزیابی هستید، نه تصمیم نهایی.
۳. حذف ایدههای ضعیفتر
هر ایدهای که در هر دو ستون “منطق” و “احساس” تیک نخورده باشد، باید از لیست خط بخورد.
چرا؟ چون ما به عنوان کارآفرین، به هر دو نیاز داریم: هم ذهن و هم دل.
۴. مرحلهی رتبهبندی (Rank): انتخاب پنج ایدهی برتر
حالا از میان ایدههایی که باقی ماندهاند، آنها را بر اساس علاقه و اولویت شخصی رتبهبندی کنید.
این رتبهبندی کمکتان میکند تا از بین چند گزینهی خوب، به بهترین انتخاب ممکن برسید. در نهایت، شما باید با پنج ایدهی برتر باقی بمانید.
در مرحلهی بعد، همین پنج ایده را دقیقتر بررسی خواهیم کرد تا ببینیم کدامیک بیشترین شانس موفقیت را دارند.